تنهایی یعنی؟
تنهایی گرچه سخت است اما عالمی دارد
دلتنگ توام.
ترا می ستایم در بیکرانه تنهاییم در غروب سرد غربتم در کوچه های تاریک قلبم قدم برداشته ام آخرین عابر این کوچه منم سایه ام له شده زیر پایم ایمان راسخ و قدمهای استوارت را میستایم که شایسته ستایشی... اگر دل مهربانت هوای آسمان کرد قهرمانانه بسوی آخرین کلبه عشق قدم بگذار هر چند عابر خسته است اما تو برایش چیز دیگری هستی...
در این غروب, در اين لحظه مرگ روز آفتابی, به انتظار شبی دیگر به ساز دل گوش فرا میدهم و به صدا در میاورم نی لبک تنهایی را و با بغض آتشین در گلو بریده بریده میگویم که کجایی؟ تو نیستی و پاسخی برایم نیست و من فقظ طنین صدا و هق هق هایم را در فضای خالی و سرد اتاقم میشنوم و چشمانم را که میبندم این جملات به ذهن آشفته ام سرک میکشند ديروز گذشت, امروز هم میگذرد در واپسین قدمهای ساعت نگو :دریغ ,دریغ بیا تا فرداها را بسازیم...
نظرات شما عزیزان:
تا شادمانه مرا ببینند
شاخهها
به شکل نام تو سبز میشوند،
پرنده کوچکی که نمیدانم نامش چیست
حروف نام تو را
بر کتابم میریزد،
آفتاب
به شکل پروانهای از مس
گرد صدایم
بال میزند،
و میدانم سکوت
فقط به خاطر من سکوت است،
اما من
دلتنگ توام
شعر مینویسم
و واژههایم را کنار می زنم
که تو را ببینم ...چشم حتما .خیلی لطف داری شما هم میتونین واسم متن بدین منم با کمال میل با اسمتون میزنم داخل وبلاگم <3 پاسخ:
برچسبها: